سَــــــنـگر | |||
سهشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۵به سرعت 180 می دهد ساقی خيال کرده نمانده ا ست فرصتی باقی گشاده روی و سبکبال و نرم و گرم و خراب به پشت بار نشسته است لخت و ييلاقی به تشنگان خرابات دير دور و برش دهاد جام پی جام با چه قبراقی! نپرسد اهل کجايی و می دهد تروفرز به جنبلی و مسلما ن و گبر و اشراقی خداش خير دهاد آن که اين پری آورد و کرد ساقی ميخانه زير اين طاقی بيابه کوری چشم بسيجيان و سپاه پياله پشت پياله بنوش شلاقی منی که ارث پدر مادری به می دادم ز والدين چه حاصل برم به جز عاقی به پشت و روی پياله چنان زدستم ليس که چشم محتسبان می زند ز براقی حديث خوب و بدی با من ای طبيب مگوی که با کلسترولم ميزنم ره چاقی چنان دگر شده حالم که در سجل احوال ندارم هيچ شباهت به عکس الصاقی نمانده است قلم را توان شرح فراق چه به که تايپ کنم حسب حال مشتاقی ارسال یک نظر
Comments:
آقای مهندس دکتر رفیوجی عزیز
ارسال یک نظر
حیلی خیلی خوشحتا شدم که الحمدالله از مرخصی برگشتید . من هم مدتی که نبودید درفراغت شما ازغصه هرروز مست میکردم و شعرو ور میگفتم. منظورم دری وری است فکر نکنید خدای ناکرده شاعد شده امنه خیر بنده همان ماعیرد قدیمی و مخلص شما هستم. بهامید دیدار هرچه بیشنر شما در سایت خوب و خوش آوازتان. |
تـازه ترها:
پســتو:
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005 مارس 2005 آوریل 2005 مهٔ 2005 ژوئن 2005 ژوئیهٔ 2005 ژانویهٔ 2006 مهٔ 2006 اوت 2006 سپتامبر 2006 اکتبر 2006 اکتبر 2008 نوامبر 2008 دسامبر 2008 مارس 2009 آوریل 2009 اوت 2009 مارس 2010 آوریل 2010 مهٔ 2010 دوســتان:اصغرآقاعبدالقادر بلــوچ لقمانعلی گزارشگر |