سَــــــنـگر | |||
سهشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۵دلم می خواد از اصفهان برگردم به نصف ديگر ِ جهـــــان برگردم اينجا زندگی همه اش درد و غمه مثـل وول خـوردن ِ تـو جهنمــــه اصفهان نصف جهان نيس که ديگه شـهر عشـاق جـوان نيـس که ديگه کشور از روزی که اسلامی شده اصفهـــــــان مـايـه بـدنــامی شـده هـرچی ملا زده وبسيــجيـــه هر چی که باعث عـق و گيجيه توی اين شهر به هم پيوسته تا که اســلام رود تا دستــه تو ی اعماق وجود مردم تا شود بود و نبود مردم واسه اين، اصفهان نصف جهان شده شهر ِ ارتجــاع و خفـقــان شهـــر شاهـد و شهيــدش می دونن صد هزار وصله بهش می چسبونن دلم می خواهد همين روزا پر بگيرم زنـــدگی را دوبـاره از سر بگـيرم از کنار ِ ساحل زايند ه رود "برم اون بالای ابرای کبود" هرکجا دلم بخواد، پر بکشم همه جا، بی سر ِ خر، سر بکشم برم اونجا که دلی خون نباشه جنگ کافر با مسلمون نباشه جايی که ساده بشه زندگی کرد يا اگر نشد، پناهندگی کرد دلم می خواد از اصفهان برگردم به نصف ديگر جهـــــان برگردم ای شمايان ِ رهيده از بند آن طرف ها، دل ِ خوش سيری چند؟ ارسال یک نظر
Comments:
ارسال یک نظر
|
تـازه ترها:
پســتو:
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005 مارس 2005 آوریل 2005 مهٔ 2005 ژوئن 2005 ژوئیهٔ 2005 ژانویهٔ 2006 مهٔ 2006 اوت 2006 سپتامبر 2006 اکتبر 2006 اکتبر 2008 نوامبر 2008 دسامبر 2008 مارس 2009 آوریل 2009 اوت 2009 مارس 2010 آوریل 2010 مهٔ 2010 دوســتان:اصغرآقاعبدالقادر بلــوچ لقمانعلی گزارشگر |