سَــــــنـگر | |||
چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۵شـــــيرين و مجنـــون ديد مجنون را يکی در لاله زار تو ی کافی نت ِ بسی زار و نزار گفت طفلک در پی ليلی هنوز نيستش با اين جهان ميلی هنوز گفت لابد توی گوگل کو به کو می کند در سرچ انجين جستجو تا ازاو عکسی، پيامی،چيزکی يابد و در خود کند انگيزکی يا پی وبلاگ ليلی می رود سوی کوی آن طفيلی می رود رفت از او پرسد که ای وبگرد ِ زار تو کجا و کافی نت در لاله زار!؟ اين چنين زار و نزارکيستی ماوس در کف، بيقرار کيستی با تعجب ديد مجنون بی هراس جای ليلی داشت با شيرين تماس بی حيا و بی اصول و بی فروع بجث شيرين کرده با شيرين شروع رفته در رويای شيرين می چرد عشوه هايش با دل و جان می خرد گرم و نرم چت زدن با او شده خود بسان شير و او آهو شده گويدش با من اگر باشی انيس خواهمت بردن بسوی انگليس می شويم آنجا پناهنده، اگر بختمان ياری کند در اين سفر می رويم آنجا پناهنده شويم کردگار عشق را بنده شويم .................... مرد گفتا: کار دنيا چون شده! يا که مجنون واقعاً مجنون شده! بعد از اين تکليف ليلی چيست، هان گر دگر براوش ميلی نيست، هان وای، کين دنيا چه دنيايی شده گوشه چت روم عجب جايی شده! "عشق هايی کزپی رنگی بود" سخت کوته مدت و جنگی بود قهرمان ملی فرهنگ ما گشته اينک واقعاً همرنگ ما همچو ما او نيز هم وا داده است دين و ايمان جمله يکجا داده است اين چنين در فکر دختر بازی است مارگون در کار ِ افسون سازی است درهوای لحظه های آنی است البته او هم چو ما ايرانی است روزگاری بس غريب است و شگفت هرکسی در لاک خود جاکرده سفت کس بجز در فکر کار خويش نيست "مردمی"، ديگر تظاهر بيش نيست يک نفر سالم نمانده برزمين دوره آخر زمان يعنی همين! هر که را بينی شده اهل ريا زودتر مهدی بيا، مهدی بيا که دگر آخوند ِ رذل ِ بی پدر ريده بر تاريخ و فرهنگ و هنر ارسال یک نظر
Comments:
ارسال یک نظر
|
تـازه ترها:
پســتو:
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005 مارس 2005 آوریل 2005 مهٔ 2005 ژوئن 2005 ژوئیهٔ 2005 ژانویهٔ 2006 مهٔ 2006 اوت 2006 سپتامبر 2006 اکتبر 2006 اکتبر 2008 نوامبر 2008 دسامبر 2008 مارس 2009 آوریل 2009 اوت 2009 مارس 2010 آوریل 2010 مهٔ 2010 دوســتان:اصغرآقاعبدالقادر بلــوچ لقمانعلی گزارشگر |