سَــــــنـگر | |||
سهشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۴
من خدا می داند از گفتن اين حرفها قصد بدی ندارم ، مسئله فقط روشن کردن مسائل است. اما م بزرگوارمان فرموده اند؛ "گفتنی ها را بايد گفت". خوب، ما هم می گوييم. اين وظيفه انقلابی ماست. عرض کنم بحضورشما که من يک نکته را بايد با مردم عزيز در ميان بگذارم و آن اين که من از کرده خودم پشيمانم. البته نه از همه اش، بلکه از بعضی جاهاش پشيمانم و از درگاه خداوند متعال و اما م زمان و امام امت و از دوستانمان و بعدش هم ازشما مردم بزرگ طلب عفو دارم. من به اين نتيجه رسيده ام که ما اصلاً رهبر لازم نداريم. من با سران بزرگ دنيا هم که مذاکره می کنم، اونا هم اين موضوع را به من گوشزد کرده اند. اگر قرار است رئيس جمهور خوب انتخاب شود که خود من خدمت گزار کوچک انقلابم و البته کوتوله هايی هم هستند که ظاهراً دلشان می خواهد رئيس جمهور بشوند که مردم متوجه هستند که اين به نفع انقلاب نيست. من از اولش هم با اين موضوع رهبری موافق نبودم. منتها ايشان شب آمد خانه ما و گفت که من سرطان دارم و بواسيرم هم دوباره عود کرده است و هزار وزاريات و چس ناله ديگه. هی اون دست چلاقش را هم در هوا تکان می داد. ما هم دلمان بحالش سوخت. گفتيم که اين بابا چلاق که هست. بواسيرش هم که درست بشو نيست. پس نه می تواند راه برود و نه بنشيند. سرطان مقعد هم که دارد. پس ديگه چه کسی از اين بهتر. شايد به يک سال هم نکشد. الان پس از هشت سال می بينم که همه اينها خدعه بوده است. والا اين بابا بواسيرش از من هم کلفت تر است. هشت سال است که روی آن نشسته است و موعظه می کند و ملت را بواسيری کرده است. آن روزها برای ما روشن نبود که اون دست چلاق از مار کبری هم خطرناک تراست. همين دست بود که بود که گلوی فروهر ها را دريد. همين دست بود که قتل های زنجيره ای راه انداخت. حالا انگار اين مار کبری تازگی ها افعی شده است و به خود ما هم بند کرده است. حالا پدر سگ زده زيرش که من هيچ اظهار نظری در مورد کانديداها نمی کنم. همه شان برای من با هم برابرند. ملت ايران اين خيانت را نخواهند بخشيد. يک برابری نشانت بدهم که اون سرش ناپيدا. من از همين حالا توصيه می کنم که ايشان برود آن دست سالم که هيچ، بلکه دست چلاقش را هم به قيمت گزافی بيمه کند. ملت ايران از آن دست شل اش هم نمی گذرند. بيخود هم خودش را به مرده بازی نزند. اين بابا فکر می کند که من منتظری هستم که به اين آسانی دک بشوم. من اگر رئيس جمهور بشوم اول کار اين با با را يکسره می کنم. رهبر بی رهبر. اين نکته را مقامات امريکايی هم به من گوشزد کرده اند و برادرهای خليجی هم همين طور فکر می کنند. ما در عصر جهانی شدن هستيم و به يک رئيس جمبور جهانی احتياج داريم. کسی که خودش يک تنه، دوکاره باشد؛ هم رهبر باشد و هم رئيس جمهور. لصفاً کسی هم نگويد که تو در ميکونوس دست داشته ای و خارج نمی تونی بری. نه امروز سبک و سياق دنيا عوض شده است. مگر همين مايکل جکسون نبود که تا ديروز پرونده داشت. ديديم که چی شد. خب. پس همه چيزممکن است. در زمان رسول الله هم اين مسئله بوده. حضرت رسول عباشان نجفی بود، عقيقشان يمنی،پلوشان استانبولی، کبابشان شامی، بادامشان هندی، سلمانی شان ايرانی و بلالشان حبشی. پس می بينيم که حضرت چطور در آنزمان جهانی بوده اند ودرس جهانی شده به ما داده اند. در آن زمان خيلی از جوانان خودی ودولتی هم حضرت رسول را "آقا رسول" خطاب می کردند. امام هم يک ساعت سه خط بمبئي در جيب قبايشان داشتند. چرا راه دور برويم. همين آقای خاتمی هم عمامه نکست بر سر دارد و عبای ايف سن لوران رو دوش اش افتاده. هيچ ايرادی هم ندارد. خوشبختانه اسلام هم امروز جهانی شده است. از چچنستان گرفته تا نيويورک، همه جا صحبت از اسلام است. ما هم در چشم انداز جديدمان مايکل جکسون را قبول خواهيم داشت. اما اين ها که اسلام را از دريچه حقير رهبر و اين کوتوله های نظامی می بينند مايکل جکسون را قبول ندارند. يعنی دارند، اما يواشکی تو خونه خودشان از طريق ماهواره و برای بچه هاشان. اينها مايکل جکسون که می رقصد به اسلامشان برمی خورد. ما می گوييم که اسلام دين سعه صدر است، يعنی جا برای کون مايکل جکسون هم دارد. ما که بدمان نمی آيد، شما اگر بدت می آيد اسلام ات را بکش عقب نه اين که پای ما را بکشی جلو. نقيب: تکبير حضار: الله اکبر هاشمی مرگ بر هرچه ولايت فقيه درود برآمريکا درود بر مايکل جکسون. اولاً از شما مردم هميشه در صحنه خواهش می کنم که شما ها هم جهانی بشوی و ديگه از اين به بعد برای من تکبير نگويی و صلوات هم نفرستی. برای من کف بزنی. مگه تو تلويزيون نديده ای که برای بوش و شيراک و اينها کف می زنند، خب، برای من هم همين طور. اصلاً شايد هم هورا کشيدی. بعدش هم اگر هنرمندی، مزقانچی ای، نی زنی، آدم با مزه ای در جمع هست همين الان بيايد بالا تا ما هم به سبک جهانی برنامه اجرا کنيم. خواهش می کنم بخصوص جوانها با من خود ی باشند و مرا با القاب و عناوين آيت الله رفسنجانی و اينها خطاب نکنند. هرجوری که راحتی، باشی. اصلاٌ به من بگويی؛ "اکی جون". ما بايد از خودمان شروع بکنيم. مگر نديده ای که همين آقای بوش را هم جورج صدا می کنند. نقيب: هورا.... حضار:هورا... هم صل علی محمد و آل محمد ارسال یک نظر
Comments:
ارسال یک نظر
|
تـازه ترها:پســتو:
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005 مارس 2005 آوریل 2005 مهٔ 2005 ژوئن 2005 ژوئیهٔ 2005 ژانویهٔ 2006 مهٔ 2006 اوت 2006 سپتامبر 2006 اکتبر 2006 اکتبر 2008 نوامبر 2008 دسامبر 2008 مارس 2009 آوریل 2009 اوت 2009 مارس 2010 آوریل 2010 مهٔ 2010 دوســتان:اصغرآقاعبدالقادر بلــوچ لقمانعلی گزارشگر |