DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> سَــــــنـگر <$BlogRSDUrl$>

سَــــــنـگر
 

جمعه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۴


بزرگداشت ِ هـادی خرســندی 


آنچه در زير می آيد، بخشی از نوشته ای است که برای جشن بزرگداشت هادی خرسندی تهيه شده بود. اين بزرگداشت قرار بود درهمين فصل درلندن برگزار شود - نه از سوی بنياد خوئی، نه -، اما به دلايل نامعلومی سرگير نشد که نشد. يعنی تا کنون نشده است. البته هنوز هم دير نشده ااست. بهرجال، اميدوارم که بزودی امکان برگذاری ِ اين چشن، پس از سالها تاخير، فراهم گردد و برگزار شود. به اميد آن روز
.................................



کلمه بزرگداشت را که شنيدم، جاخوردم. ای بابا.....، کی مرد؟ پس چرا ما نشنيديم. حيف شد. نبايد می مرد. ياد عنوان ِ خبر مرگ منوچهرمحجوبی افتادم که خود خرسندی در اصغر آقا نوشته بود. خبر از زبان کاريکاتور خمينی نقل قول می شد که می گفت: " تو نبايد می مردی. ما قرار بود تو را اعدام کنيم." حالا همين جمله را در باره هادی خرسندی هم می توان گفت

من هادی خرسند ی را چند باری بيشتر نديده بودم. آنهم گذرا. اينجا و آنجا. اما يکی دوبارتکه هايی از نوشته هايم را برای چاپ در اصغرآقا فرستاده بودم که حدس می زنم به دستش نرسيده بود. اما ديگه مهم نيست. حالا که رفته است بايد اين سلام و عليک خشک و خالی را به دوستی عميقىِ ميان دو طنزپرداز حرفه ای بدل کنم. در مجلس يادبودش سخنرانی کنم و ازخاطره های مشترکمان بگويم. در نشريات از نشست و برخاست ها و گفتگوهايی که با او داشته ام بنويسم. از پشتکارش بگويم و بنويسم. ازجدی بودنش در عين شوخی، از وسواش و اين که بارها به من گفته بود که: " فلانی، جای طنز ِ تو در اصغر آقا خيلی خاليه. تو ديگه وسواس را به حد جنون رسونده ای. بذار چاپ کنيم بره. ومن هميشه جواب داده بودم که: هادی جان: هر سخن جايی و هرنکته مقامی دارد. حالا وقتش نيست. به چشم، هروقت زمانش رسيد، همه را دو دستی تقديمت می کنم

بهتر است سخنرانی ام را با شعر سوزناکی شروع کنم. شعری درباره بی وفايى دنيا و يا درمورد اهميت طنز در زندگی بشر. يا بهتر است چيزكى از خودش پيدا كنم و بخوانم. نه. اين سخنرانى من است. خودم بايد شعرى بسازم. .................. بذار ببينم

هردم از اين باغ بری می رود
نيک تر از نيک تری می رود

نه. نچسبه. مجلس محترم خواهد بود. همه سران اپوزيسيون حضور خواهند داشت. مياند تا با مجلس ترحيم اش عكس بگيرند. مياند تا اگه رنده اش را نتونستند، مرده اش را خودى كنند. بى شك هر كدام دو سه كلمه اى هم سخنرانى خواهند كرد. يكى خواهد گفت كه هسته مركزى طنز خرسندى، هسته اى ملى ست. او در برابر گروه هاى ديگر هميشه جبهه مى گرفت. جبهه اى ملى. ديگرى پس از تسليت به اهل فرهنگ و ادب خواهد افزود كه هادى خرسندى درعين شوخ طبعى، تاريخ دو هزار ساله شاهنشاهى ايران را جدى مى گرفت. اين همه طنزی که از او در باره کورش و هوخشتره و نادر شاه و ديگران از او بحامانده است، نشان می دهد که تاريخ شاهنشاهی ايران، همواره مشغله ذهنی او بوده است. يكى هم از اين كه خرسندى هواى اقليتها و پناهندگان و زنان را داشت سخن خواهد گفت و با اين جمله كه ، "وى هرگز به زنان پشت نكرد"، نتيجه خواهد گرفت كه او كمونيستى مخفى بود. ديدی اين شعر آخرش، چطور خدمت مرحول پاپ اعظم رسيد؟ يكى هم خواهد گفت كه او به جمهور مردم عشق مى ورزيد و اين اواخر همه جا از جمهوريخواهان و اهميت كارشان مى گفت. بعدش هم نوبت منه. مى روم پشت ميكروفن. بايد جمله اول خيلى گيرا باشه. شعر بهتره. بايد فضاى جلسه فرهنگى بشه. مثلاَ


ناخرسندم ازاين که خرستندی رفت
از عالم ِ طنز، آبرومندى رفت

به به، چه مطلع خوبى


زنده باد بزرگداشت. با وصف اش هم ميشه حال کرد. ميشه از ديگران مايه گذاشت

پرسيدم مگه مريض بود؟
گفت: نگفتم که مرده. خدا نکنه.....حيفه بره
پس اين بزرگداشت چه مناسبتی داره!؟ می دونم خارجيها از اين کارا می کنن، اما خب.... اونا هزار غلط ديگه هم می کنن. مگه ما بايد در هرکاری مقلد باشيم. بزرگذاشت مجلس ترجيم مدرنه. برای آدم زنده اصلاّ درست نيست. طرف رو لوس می کنه و خيلی های ديگه را هم دشمن آدم. آخه من هرچی درباره خرسندی بنويسم............... از من بدش خواهد اومد. حساب كارم تو روزنامه......... چى مى شه؟ تازه، خانم ........... هم هست. چند ساله بند کرده که بيا شعرهای من را نقد کن. خواهد گفت: تو چطور به ما که می رسه نويسنده نيستی اما برا ديگران هميشه آماده به خدمتی؟ نه، نمی شه. خود خرسندی هم تا آنجايی که من می شناسم اش اهل اين جور کارها نيست. نه. اين کار اصلاّ درست نيست. من که صلاح نمی دونم. البته برای بزرگداشت رفتگان مطلب نوشتن اشکالی نداره. هرچه قدر هم که کسی زنده منفوری باشه، وقتی مرد عزيز می شه. اما نوشتن درمورد آدم زنده کار درستی نيست. هرچه هم که طرف مردم دار و مهربان باشه، اين کار برای نويسنده باعث دشمن تراشی می شه. وانگهی، وقتی طرف خودش حی و حاضره ، من چی بنويسم


ارسال یک نظر
Comments:
eybi nadare enshallah khodetun ke mordin man vasatun sange tamum mizaram,motmaenbash.
Hadi
 
هادی جان این الف رفیوجی بچه خوبیه. به دل نگیری ها. اگه تو راس می گی بیا اجازه بده حالا که هسی و انشاالله صد صال دیگه هم باشی، برات یه جلسه بزرگداشت، صفحه گذاشتن یا هر چه ای که دوس داری بزاریم تا بتونیم این چیزارو اون جا بگیم و مجبور نشیم تویه این وبلاگ ها بنویسیم.بیا و یه جواب آره یا نه بده...والله دروغ چرا منم تو این فکربودم که یه هم چه چیزی بنویسم( البته یه کم جدی و جنبه های اقتصادی هادی خرسندی را بررسی کنم!) ولی الف رفیوجی زد رو دستم... با احترام وعلاقه
ایرج
 
Sælir, hvað segir kallinn?
 
kir be kone hamatoon.
 
ارسال یک نظر


پســتو:



دوســتان:

اصغرآقا
عبدالقادر بلــوچ
لقمانعلی گزارشگر