DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> سَــــــنـگر <$BlogRSDUrl$>

سَــــــنـگر
 

دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۳


بـررســــى كتــــــــاب 


اخيراً ديوان شعرى بدستم رسيد از شعر شخصی بنام آقای حافظ شيرازى كه ظاهراً بايد ازشاعران پناهنده برونمرزى باشد چرا كه چنين كارهايى در ايران نمى تواند اجازه چاپ بگيرد. اول مثل همه كتابهايي كه اين روزها دوستان دور و نزديك برايم مىفرستند، كتاب را تورقى سرسرى كردم، اما پس از خواندن چند بيت از كار اين شاعر، ديدم كه شعرهايش پر بدك نيست و براى اينكه اين جوان تشويق شود بد ندانستم كه مرورى بر ديوان او داشته باشم و بعضى ازغلطهايش را بگيرم و به او يادآورى كنم

اول بايد با نكته اى درباره نام اين شاعر شروع كنم كه بيشتر يادآور رستوران و خيابان است. آنهم رستورانها و خيابانهاى سابق. البته در برلن هم رستورانى با همين نام هست. آخه اينم شد تخلص؟ ديگر اين كه ايشان انگار هيچى از تئوريهاى امروزى و پسامدرنيزم نشنيده اند و هنوز با ساقى و خرابات و مغان و اينها سروكار دارد. توصيه من اين است كه بجاى اين كلمات بهتر است كلمات امروزى ترى بكار برند تا هم خواننده بهتر بفهمد و هم خودايشان با زمان پيش رفته باشد. مثلاً به نظر من بهتر است كه بجاى "ساقى" بگذارند، "حاجى" كه هم واقعى تر است و هم در اين بُرهه از زمان كه اعتياد مشكل بزرگى در جامعه ماست، خداى نكرده براثر بدفهمى هاى برخى عناصر مفسد، شعرهاى ايشان باعث ترويج عرقخورى در جامعه نشود. من در چند بيت از شعرهاى ايشان اين كار را كرده ام و ببيند چقدر هم اين ابيات كامل شده است

الا يا ايهاالحاجى، ادركاساً و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكلها

خوشتر زعيش و صحبت و باغ بهار چيست
حاجى كجاست گو سبب انتظار چيست

............

حاجيا آمدن عيد مبارك بادت
آن مواعيد كه دادى نرود از يادت

........

حاجى بيار باده كه ماه صيام رفت
در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت

........

در اين شعر چون صحبت از حاجى و ماه صيام است، در بيت بعدى خواننده خودبخود متوجه مى شود كه در آن قدح بايد سكنجبين و يا سركه شيره باشد كه براى عيد فطر تهيه كرده اند

ايضا ً اگر ايشان بدلايلى كه عرض شد بجاى شراب كه در اين برهه از زمان خوردن ندارد، كلمه "چاى " را مى آوردند، شعرشان بسيار سنگين و رنگين تر و متين تر مى شد. مثلاً در اين ابيات

بيا و كشتى ما را به شط ِ چاى انداز

..........

بجاى ، شراب ارغوانى را گلاب اندر قدح ريزيم. بايد گفته مى شد

كمى چاى گلابى با نبات اندر قدح ريزيم

و بجاى، شرابى بى خمارم بخش يارب، حيف كه نگفته است

(كمى چاى جهانم بخش يارب(بخصوص که اين يکی از شراب گرانتر هم هست

مراعات اين بى مبالاتى ها باعث مى شد كه جوانان كمتر دنبال كارهايى بروند كه مى روند. در جايى ديگر شاعر عفت كلام خود را از دست مى دهد و به فحاشى مى پردازد. آنهم برسر يك عكس. او خطاب به رقيب كه ظاهراً او را متهم به دروغگويى كرده است و گفته كه حافظ اصلاً فلان عكس را نديده است، مى گويد كه

مادر پياله، عكس رُخ يار ديده ايم

منظورش از مادر پياله، مادر..... است كه به نظر ما ازنظر ساختار تکنيکی شعر اصلا ً نيازى به فحش دادن دراينجا نيست. يعنی که فلانی مادرش مثل پياله دست بدست می گردد و پياله ملعبه هاى ديگران است. در جاهاى ديگر خطاهاى از اين بدتر هم كرده است

الا اى آهوى وحشى كجايى
مرا با توست چندى آشنايى

اگر منظور شاعر در اين شعر واقعاً آهوست كه اين در شرايط فعلى مى تواند باعث اذيت و آزارِ اين حيوان و حيوانات زبان بسته ديگربشود و اگر هدف نامزد خود شاعر است كه درست نيست كه آدم نام حيوانات ِوحشى را برروى شيعه مرتضى على بگذارد

زلف آشفته و خوكرده و خندان لب و مست
پيرهن چاك و غزلخوان و صراحى در دست
نرگسش عربده جوى و لبش افسوس كنان
نيمه شب دوش به بالين من آمد بنشست

شما را بخدا اگراين تهاجم فرهنگى نيست، پس چيست؟ اين بابا با اين مزخرفات اروتيك كه مورد علاقه خارجى هاست و از فرهنگ ولنگار آنها ريشه مى گيرد، مى خواهد با كمك امپرياليستها و صهيونيستهاى جهانخوار، جوانا ن ما را در اين برهه از زمان از راه بدر كند. مى گوييد نه باز هم بخوانيد.

ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت
با من راه نشين باده مستانه زدند

فكر مى كنى منظورش چيست ؟ خُب معلوم است كه چيست. اين ملعون حرم قدس فرشتگان را نعوذ بالله، " خانه عفاف " خوانده است و غيرمستقيم مى خواهد بگويد كه پس چى شد؟ چرا اين خانه ها راه نمى اندازى

البته خطا در كار اين بابا خيلى زياد است و بعضى هاش مثل اين يكى كه اميدوارم كه اشتباه چاپى باشد والا كه خيلى سه خواهد بود

حُسنت به اتفاق ملاجت جهان گرفت

كه بايد ملاحت باشد و کسی تا به امروز با ملاجش دل از کسی نبرده است


ارسال یک نظر


پســتو:



دوســتان:

اصغرآقا
عبدالقادر بلــوچ
لقمانعلی گزارشگر