DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> سَــــــنـگر <$BlogRSDUrl$>

سَــــــنـگر
 

جمعه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۳


اشقيا در گودال فتلگاه  


امسال در ماه مبارک رمضان قسمت شده بود که بريم و کربلای معلا را از طرف همه دوستان و آشنايان زيارت کنيم. نرسيده به مرز خانقين روی ديواری از قول امام خمينی نوشته است که " اين جنگ نعمت است". و ما حالا داشتيم می رفتيم تا دستاوردهای آخرين جنگِ در عراق را از نزديک ببينيم

جای همگی شما خالی بود. خيلی خوش گذشت. آنهايی که سال پيش هم اين فيض نصيبشان شده بود، می گفتند وضع خيلی بهتر از سابق شده. همه جا غلغلله بود از زوار. همه هم ايرونی. الحمدوالاالله بازارها شلوغ بود و مغازه ها توق. البته تو بازارهای عتبات خيلی چيزا پيدا می شه، اما همه چيزهم نميشه خريد. من رفته بودم تو بازار کاظمين چند تا مهر و تسبيح و سجاده بخرم براى سوغات، اما مگه پيدا می شد؟ ولی تا دلت بخواد کارت ماهواره، ويندوز اکس پی، کول گی م سونی، گيوه آدی داس، شلوارک داغ پلی بوی، قرص واياگرا، کاپوت نجات، روغن جلا، ترياک اعلا و...... منم که از اين چيزا سر در نمی يارم. هر جا رو گشتم که يه عبا نجفی برای سيد ملا کاظم، پيشنماز محله مون پيدا کنم، نشد که نشد. مغازه دارها می گفتند براى خريد عبا و مهرو جانماز بايد بری ايران


می گفتند از روزی که صدام افلقی رفته کاروبارا خيلی بهتر شده. معلوم بود. اينم خودش يه معجزه بود که خدا ناگهان به دل رئيس جمهوری امريکا انداخت که ارتش آزادی بخششو بفرسته تا راه کربلا را بروی شيعيان بازکنه. خدا يا صد هزار مرتبه شکرت

سربازهای امريکايی هم همه جوونای رشيد و پدر و مادر دارند. لبخند از رو لباشون ترک نمی شه. تا آدمو می ببينند، دستی، سری ، چيزی تکون می دند. بعضی هاشون هم دست می کنند تو کيفشون و يه بسته آدامس خارجی در ميارن به آدم ميدن. من خودم تو بازار کاظمين با چندتاشون عکس گرفتم. می گن چند تا شون تا حالا تو کربلا و نجف معجزه ديدن و ايمون آوردن. من با چشم خودم يکيشونوديدم که داشت چرت زنان تسبيح می انداخت و زير لب ورد می خوند. انگار از اون تازه مسلمونا بود. گفتم کربلايی، التماس دعا. به زبون خودش يه چيزی گفت که مثلاٌ، محتاجيم به دعا.

کربلا ای کربلا ای معدن کرب و بلا
امريکايی ها را خوب کردی در اينجا مبتلا

تو گودال قتلگاه چند تا از اين سربازا با تفنگ وايسادن که مبادا کسی تو اون گودال خيالات بد بسرش بزنه. اگه اينا اون زمون در روز عاشورا اينجا می بودن اين بلا سر امام حسين نمی اومد. دوروبر هر سرباز هم يه گله بچه جمع می شه. بچه ها به تفننگ و دستبند و واکی تاکی و نارنجکی که به کمرهر سرباز آويزونه خيره می شن و هی ميگن هلو

از صحن و رواق سِيدالشهدا هم که هرچی بگم کم گفته ام. گفته ند که "بهشتِ روی زمين مسجدِ گوهر شاد است". البته هست اما اينجا يه بهشت ديگه س. بخصوص حالا. لب سقا خونه ابوالفضل نصرانی ها به زوار کوکاکولای مجانی ميدن. می گفتن اينا نذر کرده بودند راه کربلا باز بشه تا بتونند کوکا بيارند بياد شهيدان کربلا اينجا بفروشن. روی ديوارهای همه رواقها و مسجدها و هرجايی که زوار جمع می شوند يک تلويزيون درندشت زده اند و دايم جنسهای خارجی نشون ميدند و تبليغ می کنند. تلفن موبايل، واجبی فرنگی، شامپوهای خوب، همبرگر امريکايی، مهررکعت شمارِ چار گيگا بايتی، وازلين جيبی ديلايت، عمامه هدفون دار استريو، عبای با شوفاژ، چادر کولر دار و امثالهم. وقت اذان هم تواين تلويزيونها نقاره می زنند و اذون می گند. خلاصه که خيلی وضع عتبات عاليات در ظرف اين چند ماه آبرومند شده است. من يه چيزی ميگم و شما يه چيزی می شنفی

از کتابهای دعا و زيارتنامه های جديد براتون نگفتم. اين کتابا هم دعا توشه و هم چيزای ديگه. تبليغات چيزای خوب خارجی مثل سيگار وينستون، جانماز ديژيتال با مانيتور و دی وی دی سرهم، ماشين استخاره ِ ايميل دار، تسبيح با حافظه، کلا گيس برقی و هزار و يک جنس امريکايی و انگليسی. يه بابايی که از انگليس اومده بود می گفت اين چيزا تو لندن هم پيدا نمی شه. هم راهها و چاهها را به آدم ياد ميده و هم اطلاعات مسلمونا را بالا می بره. من خودم از روی اين کتابها آدرس مک دونالد کربلا را پيدا کردم. مک دونالد يه جايی بود که امريکاييها افطار مجانی به زوار ميدادند. اوه. چه قيامتی بود. اما می ارزيد. ندری بود. خدا فسمتتون کنه بری بخوری. يه فيله ماهی، يه پاکت خلا ل برشته سيب زمينی، يه ليوان کاغدی کوکا و يه دستمال کلينکس. خدا نذر اونا را هم قبول کنه

تو مسجدِ بالا سر، دکترهای امريکايی می تونن اگه کسی بخواد در حالی که طرف در حال خواندن زيارت است پوست سرش را آزمايش کنند و روش مو بکارند. مِيگن سر طاس را در يک زيارت وارث خواندن پر مو می کنند بطوری که طرف مجبور می شه همون روز بره سلمونی! آقا، کچلها از اطراف و اکناف دنيای اسلامی حمله کرده اند که مو بکارند. برای همين اسم شبستانِ مسجد بالاسر را گذاشتند " کچلستان". آزمايش اولش مجانيه اما مخارج موکاری را بايد به دلار داد. خلاصه اين امريکاييها و انگليسيها کار را با عتبات تموم کرده اند. خدا نذر همه شونا قبول کنه. اجر همه شون با سيدالشهدا. کاشکی می آمدن مشهد و شاه چرغ و شابدوالعظيم را هم اينجوری آباد می کردن. شرط می بندم که تا چند سال ديگه هيچ کچلی در دنيای عرب وجود نداشته باشه. فقط تو ايرون کچل ها آينده شون روشنه

کربلا شهر چندان تحفه ای نيست اما نعمت توش فراوونه. همه نعمتها هم خارجی و خوب. اونم از برکت ابا عبدالله. تا دلت بخواد ايرونی اونجاس. همه جا صدای هم ولايتی ها بگوش آدم می خوره. يه بار از توی يه کوچه بازيک رد می شدم، از دور صدای گوگوش بگوش می رسيد. تعجب کردم اما بعد ديدم تعجبی نداره.

چه کربلاست که آدم به هوش می آيد
هنوز ناله زينب به گوش می آيد
زکوچه های خم اندر خم اش که می گذری
بگوش گاه صدای گوگوش می آيد

البته کربلا از خيلی جنبه ها از تهران خودمون که هيچ، از همه شهرهای ديگه دنيا موفق تره. اولاٌ توريستش بيشتره. اونم توريستهايی که خاک کربلا را هم می خرند و و هم می خورند. آبش هم همِن طور. ايرانيها به اروند رود می گويند رود فرات. آب کثيف اين رودخانه را تو شيشه می ريزند و برای شفا برسم سوغات به ايران می برند. چند تا شهر اينجوری تو دنيا پيدا می شه ؟ از اين مهمتر، چند تا شهر دنيا توريستهای اينجوری جذب می کنه؟

ياد حرف امام می افتم. انگار اين جنگ هم برای خيلی ها نعمت بوده است. اصلاٌ انگار يه جورهايی هر جنگی نعمتِ الهی است


ارسال یک نظر
Comments:
آقا اجرت با سیدالشهدا. نوشته شمارو تو سایتم گذاشتم. و آدرستونو لینک کردم. شاد باشی
لج ور
www.lajvar.se
 
ارسال یک نظر


پســتو:



دوســتان:

اصغرآقا
عبدالقادر بلــوچ
لقمانعلی گزارشگر