سَــــــنـگر | |||
جمعه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۸
آورده اند که روزی جمعی از طلاب اصلاح طلب به بيت رهبری رفتندی و او را به زبان، "خر چه داند قيمت قند و نبات"، اندرز همی دادند که ای فلان (فلان شده)* ايوان، مدائن را آئينه عبرت دان و از خر ِ دجال فرود آی که عزل محمود، همانا بستن دکان بی بی سی و دهان بهنود. رهبر با شنيدن اين سخنان جوش آوردی که من اهل کوفه نيستم، فلان (فلان شده) تنها بماند. اين بگفت و فیالمجلس از آنان خواست که مجلس ترک گويند و به حجرههای خود بازاندر شوند. بعدش رهبر هرچی دنبال تسبح شاه مقصودی که دستش بود گشت پيداش نکرد. يکبار ديگه همه جا را گشت؛ زير پتو، جيب قبا، لای ليفه تنبان. اما پيدا نشد که نشد. مطمئن شد که يکی از اون طلبههای دزد ِ پدرنامرد، اون رو کش رفته. به دفتر رئيس جمهور منتخب و محبوب زنگ زد و موضوع را با او در ميان گذاشت. رئيس جمهور محبوب هم پشت تلفن با جنباندن سر ودُم و آن خندههای رهبرکش، تائيد کرد که کار يکی از آن خس و خاشاکهاست. بعد از قدری شور و مشورت، قرار شد که رئيس جمهور محبوب از چندتا از سربازان گمنام امام زمان برای پيدا کردن اين تسبيح کمک بگيرد. فردای آنروز وقتی رهبر بساط عبادی-سياسی منقل را پهن می کرد، ناگهان تسبيح از زير منقل سُر خورد و افتاد پايين. (تکبير) فیالفور به رئيس جمهورمحبوب زنگ زد و گفت که بلاخره امدادهای غيبی و نورانی حضرت عج کار خودش را کرد و.... رئيس جمهور منتخب پريد تو حرف رهبر که بيخود کرده، همه اون عوامل کثيف خارجی، به دزدی و اهانت به بيضه اسلام و نوکری انگليس و امريکا و فرانسه و اسرائيل اعتراف کرده اند همين حالا هم در دادگاه عدل الهی هستند. سفير انگليس همين الان در دادگاه، جلوی دوربين صدا و سيما اعتراف کرد که اين توطئه، کار دولت مطبوعش بوده و سربازان گمنام امام زمان تسبيح را هنگام فرار از مرز در جيبش پيدا کرده اند.(تکبير) ............... * جملات اصلاحی در پرانتز، از سردبير است. ارسال یک نظر
Comments:
ارسال یک نظر
|
تـازه ترها:پســتو:
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005 مارس 2005 آوریل 2005 مهٔ 2005 ژوئن 2005 ژوئیهٔ 2005 ژانویهٔ 2006 مهٔ 2006 اوت 2006 سپتامبر 2006 اکتبر 2006 اکتبر 2008 نوامبر 2008 دسامبر 2008 مارس 2009 آوریل 2009 اوت 2009 مارس 2010 آوریل 2010 مهٔ 2010 دوســتان:اصغرآقاعبدالقادر بلــوچ لقمانعلی گزارشگر |