DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> سَــــــنـگر <$BlogRSDUrl$>

سَــــــنـگر
 

چهارشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۴


فـــــلان؟ 


دوش وقت سحر آمد که…. فلان
خنده رو، عشوه گر آمد که… فلان

گفتم اين ساعت شب! يعنی چه!؟
شوخ و شنگم به برآمد که… فلان

خنده شيطنت آميزی کرد
به کنارم يه ور آمد که… فلان

حلزون وار سپيدار تنش
نرم از جامه در آمد که… فلان

از هجوم هيجان سرخ و سفيد
لاله گون، شعله ور آمد که… فلان

سفت چسباند تنش را به تنم
و قری با کمر آمد که… فلان

نرم و آهسته در ِ گوشم گفت
خوش ات از ما اگر آمد که… فلان

مالشی داد تنم را که نگو
روبرويم دمر آمد که… فلان

حالتی رفت که جل الخالق
نفس اماره برآمد که… فلان

مانده بودم چکنم يا نکنم
جان به لب، عمر سر آمد که… فلان

…………………………….
خواننده اين شعر مى تواند به جاى " فلان"، يكى از اين واژه ها را فراخور حال خود بگذارد: بكن، بده، بخور، ببلع، بمال و يا هر چه كه او را خوش آيد، بشرطى كه رديف با قافيه جور در بيايد


ارسال یک نظر
Comments:
عزیز
نوروز بر شما فرخنده باد. امیدوارم سال نو نیز همچنان پُر و پیمان بنویسید
دوستت دارم
 
ارسال یک نظر


پســتو:



دوســتان:

اصغرآقا
عبدالقادر بلــوچ
لقمانعلی گزارشگر