DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> سَــــــنـگر <$BlogRSDUrl$>

سَــــــنـگر
 

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴


دموکراسی خودمانی!! 


ما با دموکراسی موافقيم، اما اين به اين معنا نيست که پس بايد با سلطنت طلبان هم بنام دموکراسی خواهی کنار آمد. نه. اين ها بايد روزی حساب پس بدهند اين ها بی حساب بر مردم ستم روا داشتند. دموکراسی بجای خودش، اما بهر حال حساب هم بايد حساب باشد. اينها 50 سال به امريکا و انگليس خدمت کردند و به ايرانيان خيانت. پس وقتی که از دموکراسی صحبت می شود، منظور همکاری با سلطنت طلبان نيست. آقا بعضی از اين سلطنت طلبان آنقدر دوآتشه و پرحرارتند که بايد آنها را، "سلطنت طالبان"، خواند. فحوای سخنانشان پراز داغ و درفش است. نه، به اين ها نبايد رو داد، کما اين که به اعوان و انصار اين رژيم هم نبايد رو داد. اينها هم بايد پرونده شان مورد رسيدگی قرار بگيرد. همين طوری فله ای که نمی شود با همه گروه ها کنار آمد. می گويند کسانی مانند اشکوری و گنجی و مخملباف نشان داده اند که عوض شده اند و نادم. تاوان خطاهای خود را هم داده اند. آيا نبايد حساب آنها را از سردمداران اين رژيم جدا کرد. البته که نبايد. از کجا معلوم که همه اينها فيلم نباشد. اين آخوندها هر روز يه تيارتی در ميارند. خيلی هاشان در شهرهای اروپايی در کمال پررويی می آيند و در جلسات پناهندگان شرکت می کنند. بعد هم تا کسی اعتراض می کند، می گويند که حق اش است که بيايد! غلط کرده است. کی اين حق را به اينها می دهد؟

بعضی هاشان خودشان را ملی-مذهبی می خوانند. من هر چه زور می زنم، عقلم قد نمی دهد که ملی- مذهبی يعنی چه! اينها لابد می خواهند برای کورش زيارتنامه بنويسند و در پاسارگاد نماز جمعه برپا کنند و روز ِ سيزده بدر، دسته سينه زنی در دشت و دمن راه بياندازند و بلاخره موبد موبدان را هم ختنه کنند. چند تا از اين ها مدتهاست که آمده اند خارج و خود را در ويترين سمينارها و تلويزيونها و نشستهای جورواجور در معرض فروش قرار داده اند. احمد جَلَبی بايد بياد جَلَب بودن را از اينها بياموزد. همه آماده برای شغل شريف مزدوری. بله، دست تو اين کار خيلی زياد شده. بهرحال به خارج نشين ها نميشه اعتماد کرد.

مسير دموکراسی، مسير پر خم و چمی است. ما هم ميداينم، اما بلاخره حساب و کتابی هم بايد در کار باشد. امروره روز چپی ها هم از دموکراسی می گويند و می نويسند و دوست دارند که دموکراسی را هرطور که شده با جنگ مسلحانه به کشور ما بياورند. اما آيا بايد با آنها هم کنار آمد؟ نــــــه. چون که آنها جور ديگری فکر می کنند و دنيا را طور ديگری می بينند. آنها هنوز معتقدند که: گروه های ديگر انسانی در جهان گمراهند. آنها هنوز مردم را ابله و نادان می پندارند وآنان را نيازمند به راهنمايی و رهنمود می دانند. آنها هنوز با فرهنگ بزک نمير بهار مياد، دل خوش کرده اند و برآنند که "فردا که بهار آيد، آلوچه به بار آيد".

گروه های ديگر هم چندان بهتر از آنها نيستند. به نظر ما اشتباه بزرگی است اگر ما فکر کنيم که مثلاً با ملی گرايان می شود برسر ميز مذاکره نشست. نه. اينها همه دکان است. بايد مواظب بود. معلوم نيست اين جريانات از کجا آب می خورد. ما که بچه نيستيم. تازگی ها هم چو انداخته اند که جمهوريخواهی تنها ره رهايی ايران است. زمان انقلاب هم از اين حرفها می زدند و ديديم چی شد. وانگهی، جمهوری که الان داريم.

يک نکته ديگر را هم نبايد فراموش کرد و آن اين که گول گروه های داخلی را هم نبايد خورد. معلوم نيست اين قشقرق دانشجويی را کی بپا کرده است. از من اگه بپرسی می گم کار خودشونه. حکومتی که تاب زر زدنهای منتظری را ندارد، چطور اجازه داده است که سازمانهای دانشجويی مخالف با رژيم در ايران شکل بگيرد؟ بـله؟

قبول داری که به اونايی که در شرايط کنونی در ايران مانده اند هم بايد مشکوک بود. ماندن در ايران خودش نوعی کار سياسی به سود اين رژيم است. کسی که در آنجا حتی نفس هم می کشد، دارد به دنيان نشان می دهد که اين که می گويند در ايران کسی حق نفس کشيدن ندارد، دروغ است. اگر در اين مملکت نفس ها را در سينه ها خفه می کردند، ما تا حالا مرده بوديم


ارسال یک نظر

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۴


حکـــايت 


وطنی زاده ای را آورده اند که روزی پدر را گفت:

- بابا اگه من ايرانی ام. چرا اسم من رو اُرکوت (Orkut)، گذاشته ای. همه بچه ها منو مسخره می کنن و آقا معلم هم ميگه مذهب جعفری شنيده بوديم اما اُرکوت جعفری؟ ...... خيلی ضايعه. "

پدر گفت: ای پسر اين مسئالت از مادرخويش پرس که اوت اين نام نهاد.
پسر گفت: مامان گفت از تو بپرسم.
پدرگفت: ای دلبند. اُرکوت ات از آنرو خوانند که مرا در اوان جوانی، چنان که افتد و تو هنوز ندانی با تنی چند از شاهدان شادکام ِ دات کام سری و سِرٌی بود. روزی ازآن روزها – يا شبی شايد، از آن شبها - مرا پيام سيم تنی ِ دات کامی به بهشت اُرکوت فراخواند. کليک کليکان و وب کاو، چون بدانجا رسيدم، تالارها ديدم بس نفيس و سيم تنان بس جليس و انيس.

چندی روزگار بدان نمط گذشت تا پس از اندی و چندی، يکی زان دات کامان ِشادکام، با من باب مودًٌت و مراودت بازکردی و رشته ِ الفتی بس دراز آغاز. جمله را شبی از شام تا بام درباب هر "ای" و "آن"*، گل گفتی وشنيدی و گفتمانيدی و خنديدی و مزاح بر مراودت افزون کردی تا پگاهان که سخت افزاری در نرم افزازی اندر شدی و چون آن نرم افزار را انتی ويروسی مرد افکن نبودی، کار به پاپ آپ کشيدی که 9 ماه بعد سر باز کردی و زندگی خويش آغاز.

ای پسر، بدان که چنين شد که بشکرانه اين موهبت، تو را مام، ارکوت خواندی.

ارکوت مکثی کرد و گفت: خجالت نمی کشی بابا؟
.....................
E و On اشاره به موضوعاتی چون؛ e-mail, e-government, e-finance,Online deal و امثالهم دارد. البته اين پديده برای ما ايرانيان که تازگی ندارد و نام کشورمان با "ای" ، شروع می شود.


ارسال یک نظر

یکشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۴


درباب ِ ادب 


امروز توانستم زبان اين وبلاگ را فارسی کنم. زبانش را نه ، خطش را. از اين پس قرار است که نقطه راآنجا که بايد، بگذارد و نه سر سطر. با سپاس از ياری استاد بهنام حشمت. در جايی خواندم که ايشان فقط نويسنده نيست، بل که کارهای ديگری هم بلد است. همين طوراست.
………………


با ادب باش تا بزرگ شوى
بره گردی، نصيب ِ گرگ شوی

با ادب باش تا كه در گيتى
بار هرگز نياورى خيطى

نروى از حريم ِ خود بيرون
ننهى پا به پايگاهِ جنون

تا نه چون من، اجق وجق باشى
بلكه هموار شق و رق باشى

" بله قربان" و "مخلصم"، گويان
آلت دست جمله پررويان

بشوى در سراسر عمرت
تا شود بيست دائماً نمره ت

بانى هرچه خوب و خير شوى
عاقبت، عاقبت به خير شوى


ارسال یک نظر


پســتو:



دوســتان:

اصغرآقا
عبدالقادر بلــوچ
لقمانعلی گزارشگر